هنر
هنر چیست؟ موضوع اصلی علم زیباشناسی، دادن پاسخ به این سؤال است که «هنر چیست؟» عده ای می گویند: «هنر زیبایی است » و از ویژگی های عامی که همه برای هنر نام می برند، «ویژگی زیبایی آن است » یا «هر چیز که ساخته ی آدمی و زیبا باشد» . سؤال دیگری که مطرح می شود، این است که «زیبایی چیست؟» زیبایی هر چیزی است که آدم را به خود جذب می کند و انسان خواهان تکرار دیدن یا شنیدن آن است . زشتی در مقابل زیبایی . زشت هر چیزی است که از دیدن دوباره ی آن دوری می کنیم و کراهت داریم. اشکال این تعریف از هنر این است که تمام ماهیت و چیستی هنر را به واکنش مخاطب واگذار می کند . واکنش مخاطب موضوع مهمی است، اما تنها عامل ارزش گذاری یک اثر هنری نیست.
گروهی دیگر معتقدند که هنر هر آن چیزی است که وسیله ی پالایش، والایی و اعتلای روح آدمی بشود؛ یعنی هنر را صرفا هنر اخلاق گرا می دانند و هنر خود را هنری می دانند که به اثر گذاری های مثبت اجتماعی، اخلاقی، آموزشی، تربیتی و . . . منجر شود. طرفداران این نظریه از شعار «هنر برای اجتماع » جانب داری می کنند. اشکال این تعریف نیز این است که اخلاقیات و مسایل اجتماعی در همه ی هنرها به یک اندازه کاربرد ندارد که بتوان از آن به عنوان یک معیار جامع برای سنجش آثار هنری استفاده کرد. مثلا در شعر یا رمان یا سینما، میزان اخلاق گرایی با هنری مثل خط یا معرق بسیار متفاوت است.
تعریف دیگری از هنر وجود دارد که می گوید: هنر نسخه برداری از اصل طبیعت است و هر چه در طبیعت وجود دارد، می تواند در هنر هم مصداق داشته و ارزشمند باشد. مثلا هوی و هوس، هوای نفس، میل به جنایت و خون ریزی و دیگر صفات زشت و ناپسند چون وجود دارند، می توانند آزادانه به تصویر کشیده شوند و عینا مثل یک هنر مقدس قابل احترام و تحسین باشند، چون آیینه ی تمام نمای حقیقت و واقعیت ها هستند.
تعریف چهارم می گوید: هنر بیان احساس و عاطفه ی آدمی و برداشت او از زندگی و جهان هستی است . اشکال کلیه ی این تعاریف این است که یک وجه یا صفت از هنر را در نظر می گیرند و از باقی مسایل چشم پوشی می کنند. تعریف هنر ساده نیست زیرا پیچیدگی های زیادی در آن وجود دارد، اما هنر در واقع ترکیبی از تمام این معانی است و تعریفی عام را شامل می شود.
پس از موضوع تعریف هنر، بحث دیگری که مطرح می شود، تاریخ فلسفه ی هنر است. این بحث از یونان باستان و افلاطون آغاز و با آرا و عقاید ارسطو ادامه می یابد. بسیاری از اصول امروزی هنرهای مختلف و قاعده و قانونمندی ها در این باره از کتاب بوطیقای ارسطو گرفته شده است.
جذابيت و زیبایی
وقتي صحبت از جذابيت در هنر می کنيم در حقيقت منظور ميزان مقبوليت يک اثر هنری در نگاه مخاطب است. جذابيت را مي توان کشش و کيفيت اثرگذاری، جذب يا القای لذت اثر هنری يا اجزای درونی آن بر مخاطب تعريف نمود. با اين تعريف، جذابيت و مقبوليت يک اثر هنری بستگی به روحيه و ديدگاه مخاطب آن نسبت به هنر دارد و نمی توان به آن به صورت مطلق نگاه کرد. از آن رو که تخيل يکی از مهمترين عوامل در شکلگيری اثر هنری است و همچنين آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند نيز سرچشمه ميگيرند در نتيجه پديده هنر که عنصر اصلي سازنده آن تخيل و عاطفه است، بی شک نمی تواند معنای منجمد و تک بعدی داشته باشد. از اين جهت است که هر کس در برابر آثار هنری می ايستد، دريافت و استنباط خاصی دارد و به طريقی جذب آن می شود.
چرا به هنر گرایش پیدا می کنیم؟
مردم در اوقات فراغت کتاب می خوانند، داستان و رمان می خوانند، فیلم می بینند، سینما می روند، به سفر و دیدن مناظر طبیعی می روند و یا به موزه ها و آثار هنری، تئاتر یا موسیقی روی می آورند . واقعا چرا مردم این کارها را انجام می دهند؟ ! چون از انجام دادن این کارها لذت می برند و برای این کار حاضرند وقت و سرمایه ی خود را هزینه کنند و علاوه بر دیدن و احساس عاطفه ی شخصی، مایلند راجع به آن حرف بزنند و نظر خود را به صاحب اثر یا دیگران بگویند.
در خصوص زیبایی شناسی آثار هنری چهار نظریه ی اصلی وجود دارد:
۱- ویژگی خاص شاه کارهای هنری
۲- نسخه برداری و اقتباس جالب از طبیعت
۳- زیبایی در فرم و تکنیک
۴- زیبایی در مفهوم و محتوا
گاه کسی در اثر جوشش یک استعداد درونی شاه کار خاصی را در شرایطی که تحت الهام و حالات خاص روحی و روانی بوده خلق کرده، به نحوی که امکان تجربه ی مجدد آن، نه برای دیگران که حتی برای خود او نیز وجود ندارد.
در تعریف دوم، نسخه برداری در داستان نویسی به این صورت است که ما عینا شخصیت و الگوی رفتاری کسی را در داستان کپی کنیم، به نحوی که حتی با وجود تغییر نام و بعضی تغییرات جزیی، دیگر همه بدانند که این تیپ یا شخصیت یادآور کیست و از روی چه کسی الگوبرداری شده است.
در آثار هنری معمولا هنرمندان در ترسیم چهره و رفتار این فرد تغییرات زیادی می دهند، به نحوی که مردم فریب می خورند و رد شخصیت واقعی را گم کرده و وجود و حضور این شخص را باور می کنند و این نیست مگر با تمرین و ممارست بسیار و پرداختن بسیار به جزییات و خاص کردن شخصیت، به نحوی که نتوان برای او مشابهی پیدا کرد، اگر چه نماینده ی تیپ خاصی از افراد اجتماع باشد.
لذت مطالعه ی یک اثر هنری، لذتی است که از کشف و شهود به خواننده دست می دهد. نویسنده یک نقال و روایتگر صرف نیست که مخاطب را به جادوی کلام افسون کند و راه را برتخیل و تعقل او ببندد و تمام عقاید و نظریات و فلسفه ی خاص خود را به ذهن مخاطب تحمیل کند و مستقیما به او خط بدهد و بایدها و نبایدها را به او تاکید کند و او را در منگنه ی بسته ای تحت فشار عقاید و آرای خود و شست و شوی مغزی قرار دهد . تنها در صورت برانگیختن حس کنجکاوی و برانگیختن توجه و احساس هم ذات پنداری با شخصیت هاست که یک اثر را تا آخر ادامه داده و از خواندن آن لذت می بریم و کار را به دیگران نیز معرفی می کنیم.
هنرمند کیست؟
در حالت کلی انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند:
☆ عده ای که نگاه می کنند و درک می کنند.
☆ عده ای که نگاه می کنند و از درک عاجزند.
شاید تعریف اول برای هنرمند درست تر باشد ولی باید از این موضوع آگاه باشیم که هنرمند علاوه برمنابع زمینی و ارتباط حسی و تعامل با آن ها به منبع دیگری از کمال و فهم متصل می باشد که موجب می شود یک هنرمند با سایر انسان ها متمایز شود. یک هنرمند خودخواه است، خودخواهی و غرور هنرمند را باید در آن لحظه که مشغول خلق یک اثر است در چشمهایش مشاهده نمود. یک هنرمند همیشه فقیر است، شاید او زندگی شاهانه ای داشته باشد اما او تشنه ی کمال، کشف و انتقال نشانه ها و معناهای آفرینش است. هنرمند یک مبارز انقلابی است، او روحیه تجدد خواه و ساختار شکن دارد و هدف او این است که با شکستن سنت ها و گاه ترمیم و پیوند آن ها به هم دریچه ای از شعور و آگاهی را به جامعه ی بشری بگشاید. برای هنرمند اصلا مهم نیست که اثری را که آفریده مورد پذیرش مردم است یا نه؟ و این به خاطر غرور و تعصب بیش از اندازه اش می باشد در عین حال که او خود را هیچ کس می داند. هنرمند شهرت و دوامش را از راه نفوذ در مردم دارد نه با تبلیغات توخالی و گذرا. مهم نیست هنرمند چه لباسی بپوشد بلکه وجود اوست که به لباس شخصیت و ارزش می دهد. هنرمند عشق است و تنها زیبایی را دوست ندارد بلکه او به زشتی ها هم عشق می ورزد چون او می خواهد واقعیت ها را نشان داده و با عشق خود آن ها را بپوشاند. هنرمند تحمل پذیرفتن حرفی از روی اجبار را ندارد و اگر کاری را به او تحمیل کنند افسرده می شود. او همیشه در اداره کردن زندگی خود دچار مشکل است و نیازمند حمایت دیگران. هنرمندان اندازههای متفاوتی دارند بعضی غول پیکرند و بعضی کوچکتر…
فرق هنرمند با انسان معمولی
اگر زندگی شخصیت ها و الگوبرداری هنرمند از زندگی انسان های واقعی، باورپذیر، منطقی و جذاب نباشد، به نظرمان داستان ضعیف و ناقص خواهد بود . همین طور اگر بتوانیم از اول داستان، منظور نویسنده را بخوانیم و بتوانیم آخر و عاقبت کار شخصیت ها و ماجرای داستان را حدس بزنیم.
تفاوت یک هنرمند با یک انسان عادی شاید در همین جا باشد. هنرمند از حادثه الگو می گیرد، آن را با عواطف بسیار رقیق و احساسات و مکنونات قلبی خود پرورش می دهد و داستانی از آن می سازد که وقتی آن را می خوانیم از درک و دریافت احساس و تجربه ی یک زندگی تازه و آشنایی با شخصیتی منحصر به فرد لذت می بریم و به یاد نمی آوریم که ما هم با آن فرد برخورد کوچکی داشتیم . در این جاست که هنر انواع و اقسام گوناگونی پیدا می کند. اگر دوست نویسنده ی ما یک هنرمند راستین، اخلاق گرا و آرمان طلب باشد، داستان را به نحوی خاص خواهد نوشت که دل هر انسان صاحب دردی در سینه بلرزد و تا آخر عمر هر وقت با چنین شخصی مواجه شد، به وظیفه و تکلیف انسانی و شرعی خود عمل کند. اما یک نویسنده ی بازاری و نویسنده ی کارهای عامه پسند، تجاری و سرگرم کننده فقط درحدی به داستان خواهد پرداخت که به نیاز اولیه ی او در مورد دانستن پاسخ دهد و برایش سرگرمی ایجاد کند. این نوع کتاب ها شاید حتی ارزش یک بار خواندن را نیز نداشته باشند و به زحمت بتوان آن ها را تحمل کرد.
انواع هنر
هنر سنتی و معاصر فعالیتهای متعددی را در برمیگیرد: معماری، موسیقی، اُپرا، تئاتر، رقص، نقاشی، پیکرتراشی، تصویرگری، طراحی، کارتون، پرینت یا چاپسازی، سرامیک، شیشهنگاری، عکاسی، اینستالیشِن (چینش)، ویدئو، فیلم و فیلمسازی از این جملهاند. معمولا همه فعالیت ها با چنین سبک را هنر می نامند و عموما آنها را در چند مقولهی همپوش طبقهبندی میکنند، مثل [هنرهای] زیبا، بصری، تجسمی، تزیینی، کاربردی، و اجرایی. همچنان در باب ترکیب دقیق این مقولات اختلاف هست، اما اینجا یک طبقهبندی عموما پذیرفته را میبینیم.
۱- هنرهای زیبا
هنرهای زیبا به آن دسته از هنرها گفته میشود که دردرجهی اول به دلایل زیباییشناختی (هنر برای هنر) آفریده میشوند نه برای مصرف تجاری یا کاربردی. هنر زیبا، که به خاطر کیفیتهای شوقانگیز و زندگیبخش پدید آمده معمولا دلالت دارد به هنرهای والای سنتی اروپای غربی مثل:
☆ نقاشی
با رنگ و روغن، آبرنگ، گواش (gouache)، آکریلیک (acrylics)، مرکب، آبمرکب و رنگآب (wash)، یا رنگهای مدل قدیمیتر تمپرا (tempera) و موم رنگ (encaustic).
☆ طراحی یا سیاهقلم drawing
از زغال، گچ، مداد (کریون crayon قلم) پاستِل (گچ رنگی) استفاده میکند یا با مداد و قلم و مرکب کشیده میشود. دو کاربرد اصلی دارد: کتابها یا نسخههای مصور و تصویرگری کتاب.
☆ پیکرتراشی با مفرغ، سنگ، مرمر، چوب یا گِل رُس. نوع دیگر از هنر زیبای غربی، که سرچشمهاش چین بود،خوشنویسی است: شکل بسیار پیچیده از نوشتار اسلوبدار (stylizedd).
☆ چاپسازی printmaking
از روشهای سادهیی مثل چوبکَندها یا استنسیل (stencil) استفاده میکند، فنون پرکارتر حکاکی، اِچینگ etching و لیتوگرافی (چاپ سنگی)، یا قالبهای جدیدتر مثل چاپ سیلکاسکرین (چاپ (با لوحهی) توری silk-screen printing)، چاپ ورق یا تصویرسازی با ورق (foil-imaging) یا چاپ گیکله (giclee printing)
۲- هنرهای بصری
هنر بصری شامل همهی هنرهای زیبا و نیز رسانههای نو و قالبهای معاصر بیان یا وانمایی (expression) مثل اسمبلاژ، کولاژ، مفهومی، اینستالیشن و هنر پرفورمَنس، و همینطور عکاسی و قالبهای مبتنی بر فیلم مثل ویدئو آرت و اَنیمیشَن، یا هر ترکیببندی از آنها. نوع دیگر، که غالبا در مقیاس یادمانی آفریده میشود، هنر زمینی زیستمحیطی (environmental land art) یا هنر خاک است.
۳- هنرهای تجسمی
اصطلاح هنر تجسمی معمولا اشاره است به آثار سهبُعدی که از موادی استفاده میکند که میتوان به آن شکل داد، آنها را قالب گرفت یا به طریقی با دست به آن شکل یا تجسم بخشید: موادی مثل گل رس، گچ، سنگ، فلزات، چوب (پیکرتراشی)، کاغذ (اوریگامی)، و مانند اینها. برای آثار هنری سهبُعدی ساخته از مواد و مصالح روزمره و «خنزر و پنزِر» [objet trauvé] یا «اشیای یافته»، از جمله «حاضر آماده»ی (ready made) مارسِل دوشان Marcel Duchamp
۴- هنرهای اجرایی
این نوع اشاره است به رویدادهای اجرایی (پرفورمَنس performance) عمومی. انواع سنتی شامل این بخشها است: تئاتر، اُپرا، موسیقی و باله. هنر پرفورمَنس معاصر نیز شامل هرگونه فعالیتی است که در آن حضور فیزیکی هنرمند به عنوان رسانه یا واسطه عمل میکند. به این ترتیب این هنر شامل میم mime (لالبازی)، نقاشی چهره یا بدن، و مانند اینها است. یک نوع فوق مدرن هنر پرفورمَنس به هَپِنینگز(Happenings) یا رویدادها معروف است.
۵- هنرهای تزئینی
این مقوله بنا به سنت به قالبهای هنری کارکردی یا تزیینی اشاره دارد، مثل آثاری از شیشه، گل رس، چوب، فلز یا پارچه. این همهی شکلهای زرگری و هنر موزائیک، و نیز سرامیک (که نمونهاش سفالگری چینی و سفالگری یونانی) اثاث خانه، لوازم، شیشهنگاری و هنر نگارهبافی (برای (tapestry art). سبکهای مشهور هنر تزیینی اینهاست: هنر روکوکوRococo
ژپنگرایی(Japonism)، آر نوو(Art Nouveau: هنر نو)، آر دِکو (Art Deco، ادواردی Edwardian، ورِترو Retro.
مسلما بزرگترین دورهی هنر تزیینی یا کاربردی در اروپا در طی قرنهای هفدهم و هجدهم در دربار فرانسه اتفاق افتاده است.
۶- هنرهای کاربردی
این مقوله همهی فعالیتهایی را دربر میگیرد که مستلزم کاربرد طراحی و نقشهای زیباییشناختی در اشیای کارکردیِ روزمره است. در حالی که هنر زیبا انگیزش عقلی به بیننده میدهد، هنر کاربردی اشیای سودمند و عملی میآفریند (فنجان، نیمکت، ساعت، میز و صندلی) با استفاده از اصول زیباییشناختی در طراحی آنها. هنر عامه / هنر قومی به شکل غالبی با این نوع از فعالیت خلاق درگیر است. هنر کاربردی شامل این هنرهاست: معماری، هنر کامپیوتر، عکاسی، طراحی صنعتی، طراحی گرافیکی، طراحی مُد، طراحی داخلی، و همچنین هنرهای تزیینی. سبکهای معروف اینها هستند: مکتب طراحی باهوس (Bauhaus Design School)، همچنین آر نووُ و آر دِکو. یکی از مهمترین فُرمهای هنر کاربردی قرن بیستمی معماری آن است، خصوصا معماری آسمانخراشی بیش از حد بلند [مثلا چیزی مثل «برج خلیفه» در دوبی که ۸/۸۲۹ متر بلندی دارد]، که بر محیط شهری در نیویورک، شیکاگو، هونگ کنگ و خیلی از شهرهای دیگر سراسر جهان سلطه دارد.
هنر ایرانی
« هنر ایرانی » یکی از غنی ترین و متنوع ترین مجموعه های میراث فرهنگی بشر است. قالی بافی، نگارگری، سفال گری، معماری، موسیقی، خوش نویسی، خاتم کاری، میناکاری و معرق چوب ،تنها، نمونه هایی از هنرها و صنایع دستی ایران است. صنایع دستی به طور کلی به صنایعی گفته می شود که قابلیت استقرار در شهر و روستا را داشته باشد، نیازی به فن آوری پیشرفته ندارد و بیشتر وابسته به تخصص های بومی و سنتی است. صنایع دستی هر دو ویژگی مصرفی و هنری را دارد، برخوردار از بینش، ذوق، اندیشه و فرهنگ تولیده کننده نیز می باشد و در مجموع آن را یک هنرصنعت نامیده اند.
۱- قالی بافی: کشور ایران خاستگاه هنر قالی بافی است. کشف فرش پازیریک -قدیمی ترین فرش کشف شده- در کوه های سیبری و شباهت نقش های آن به نقش های ستون های تخت جمشید باعث شد محققان به این نتیجه برسند که این هنر در ایران، قدمتی بسیار دارد.
۲- نگارگری: مشهورترین و ارزنده ترین نمونههای هنر تصویری ایران را میتوان در نسخههای خطی مشاهده کرد که به این گروه از تصویرها نگارگری می گویند. در نگارگری، نقش ها، شباهتی با عالم واقعی ندارند. منظره ها نزدیک، در قسمت پایین نقاشی و مناظر دور در قسمت بالای آن کشیده میشود و هیچیک از چهرهها تمام رخ نیستند.
۳- سفال گری: سُفال گری ساختن ظرف با گل است و به این ظرف ساخته شده سفال میگویند. مرغوبترین خاک در صنعت سفال گری، خاک رس است. امروزه در اکثر نقاط ایران از جمله در گناباد، لالجین همدان، میبد یزد، شه رضای اصفهان، زنوز آذربایجان، کلپورگان سیستان و بلوچستان، جویبار مازندران و سیاهکل گیلان ظرفهای سفالی تهیه میشود.
۴- معماری: سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد میرسد. این هنر، تا کنون به دلیل های گوناگون، به ویژه دلیل های مذهبی، توسعه و تکامل یافتهاست. معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است؛ ویژگیهایی مانند طراحی مناسب، محاسبات دقیق ریاضی، رعایت مسایل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزیین های گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.
۵- موسیقی: موسیقی ایرانی از هزاران سال پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در میان مردم ایران جریان داشته و آن چه دلنشینتر، سادهتر و قابلفهمتر بودهاست امروز در دسترس است. بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و یونان از این موسیقی تأثیر گرفته، بر آن تأثیر گذاشتهاست. باربد و نکیسا ازز نوازندگان موسیقی در ایران باستان هستند.
۶- خوشنویسی: خوش نویسی به طور تقریبی در تمام فرهنگها به چشم میخورد اما در مشرق زمین و بهویژه در سرزمینهای اسلامی و ایران در صدر هنرهای دیداری است. خوش نویسی اسلامی و بیش از آن خوش نویسی ایرانی تعادلی است حیرتانگیز میان تمامی اجزا و عنصرهای تشکیل دهنده آن. تعادل میان مفید و مورد مصرف بودن از یک سو و پویایی و تغییر شکل یابندگی آن از سوی دیگر؛ تعادل میان قالب و محتوا که با آراستگی و ملایمت تمام میتواند شکل مناسب را برای معانی مختلف فراهم آورد.
۷- خاتمکاری: خاتم ترکیبی است از چند ضلعیهای منظم با تعداد ضلع های متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگهای مختلف تشکیل میشود. پنج، شش، هفت، هشت و یا ده ضلعی است. انواع چوب، انواع استخوان، بعضی از فلزها و نیز صدف از مواد اولیه اصلی هنر خاتمکاری هستند. خاستگاه هنر خاتمکاری به درستی معلوم نیست و آن چه درباره آن گفته میشود با افسانه همراه است.
۸- میناکاری: سابقه هنر میناکاری حدود پنج هزار سال است. امروزه این هنر بیشتر بر روی مس انجام میشود ولی میتوان بر روی طلا و نقره نیز آن را به عمل آورد. میناهای طلایی بسیار باکیفیت تر از میناهای مسی و نقرهای هستند. شکلگیری مینا حاصل ترکیب اکسیدهای فلزها و چند گونه نمک در حرارت بالا است و رنگها در طول زمان و بر اساس دما به وجود میآیند. کانون تولید میناکاری، شهر اصفهان و شیراز است.
۹- معرق چوب: هنر ایجاد نقشهایی است که از دوربُری و تلفیق چوبهای رنگی و مصالح دیگر مثل فیبر، خاتم، فلز و صدف روی زمینه چوب یا رنگ پلیاستر ایجاد میشود. معرق چوب شباهت بسیاری به معرق کاشی دارد. سالهای حکومت صفویان دوران اوج شکوفایی هنر معرق است.
کلام آخر
انسان بدون هنر حیاتش ممکن نیست، هنروسیله ای است برای ثبت و ضبط احساس انسانی در قالب مشخص و نیز انتقال آن در خارج از عوامل ذهن و همچنین تفهیم آن احساس به دیگران است. در واقع هنر تجلی احساسات نیرومندی است که انسان آنها را تجربه کرده است، این تجلی ظاهری به وسیله خطها، رنگ ها، حرکات و اشارات، اصوات و کلمات صورت می پذیرد.